۱۳۹۴ آذر ۱۴, شنبه

سپید و سیاه


شب سردی است و من افسرده
راه دوری است و پايي خسته
تيرگی هست و چراغی مرده
می کنم تنها از جاده عبور...

دور ماندند زمن آدم ها
سايه ای از سر ديوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم ها

فکر تاريکی و اين ويرانی
بی خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز کند پنهانی

نيست رنگی که بگويد با من
اندکی صبر، سحر نزديک است

هر دم اين بانگ بر آرم از دل
وای! اين شب چه قدر تاريک است!

خنده ای کو که به دل انگيزم؟
قطره ای کو که به دريا ريزم؟
صخره ای کو که بدان آويزم؟

مثل اين است که شب نمناک است
ديگران را هم غم هست به دل
غم من ليک غمی غمناک است!

هر دم اين بانگ بر آرم از دل
وای! اين شب چه قدر تاريك است!
اندکی صبر، سحر نزديک است

شعر سهراب سپهری


۱۳۹۴ آذر ۱۲, پنجشنبه

یاد باد ...


یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود!
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود

یاد باد آن که چو چشمت به عتابم می‌کشت
معجز عیسویت در لب شکرخا بود!

یاد باد آن که صبوحی زده در مجلس انس
جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود!

یاد باد آن که رخت شمع طرب می‌افروخت!
وین دل سوخته پروانه ناپروا بود

یاد باد آن که در آن بزمگه خلق و ادب
آن که او خنده مستانه زدی صهبا بود!

یاد باد آن که چو یاقوت قدح خنده زدی
در میان من و لعل تو حکایت‌ها بود!

یاد باد آن که نگارم چو کمر بربستی
در رکابش مه نو پیک جهان پیما بود!

یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست!
وآنچه در مسجدم امروز کم است آن جا بود

یاد باد آن که به اصلاح شما می‌شد راست
نظم هر گوهر ناسفته که حافظ را بود!



,Happy days were when your hand was by my side
         .Signs of your love, my features beautified

,Happy days were when your words crucified
         .Then my soul resurrected, upward glide

,Happy days were when the wine, we glorified
         .God was with me while by my side was my bride

Happy days were when your candle was my guide,
         And my heart, like a moth, your flames would ride.

Happy days were when amidst knowledge and pride
         .The drunken laughter was dignified

,Happy days were when we drank from the cup in our stride
         .And told tales of the things that we tried

,Happy days were when Beloved would decide
         .On the sun and moon, in service, relied

Happy days in the tavern I would abide
         .Saw the things that from the temple would hide

;Happy days were when your signal verified
         .Made the crooked straight, Hafiz, narrow, wide