۱۳۹۵ فروردین ۸, یکشنبه

زمزمه ای در بهار



دو شاخه نرگست ای یار دلبند!
چه خوش عطری درین ایوان پراکند!
اگر صد گونه غم داری چو نرگس
به روی زندگی لبخند، لبخند!

گل نارنج و تنگ آب و ماهی
صفای آسمان صبحگاهی
بیا تا عیدی از حافظ بگیریم
که از او می ستانی هر چه خواهی

سحر دیدم درخت ارغوانی
کشیده سر به بام خسته جانی
بهارت خوش که فکر دیگرانی
سری از بوی گل ها مست داری
کتاب و ساغری در دست داری

دلی را هم اگر خشنود کردی
به گیتی هرچه شادی هست، داری

چمن دلکش، زمین خرم، هوا تر
نشستن پای گندم زار خوشتر

امید تازه را دریاب و دُر یاب
غم دیرینه را بگذار و بگذر

فریدون مشیری




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر