۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۷, جمعه

وفاداری


آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند؟
بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند؟

اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی
وان گه به یک پیمانه می با من وفاداری کند

دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او
نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند

گفتم گره نگشوده‌ام زان طره تا من بوده‌ام
گفتا منش فرموده‌ام تا با تو طراری کند

چون من گدای بی‌نشان مشکل بود یاری چنان
سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند؟

زان طره پرپیچ و خم سهل است اگر بینم ستم
از بند و زنجیرش چه غم هر کس که عیاری کند؟

شد لشکر غم بی عدد از بخت می‌خواهم مدد
تا فخر دین، عبدالصمد، باشد که غمخواری کند

با چشم پرنیرنگ او حافظ مکن آهنگ او
کان طره شبرنگ او بسیار طراری کند


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر